سلام و خسته نباشید خدمت همراهانم

از وقتی که یادم میاد یه پیرمرد پشت این میز نشسته بود بالای شصت سال خدمت کرده بود ولی هنوز داشتن از تجربیاتش استفاده می کردن اما چون کامپیوتر انقد بالا گرفت و بلد نبود نمیتونست تجربیاتش رو منتقل کنه ولی خوب بازم میزش بیصاحب نشد و همونجور بود ، مگه مرگ بین بعضیا و صندلیاشون فاصله بندازه و گرنه بچسبن بهش ولش نمی کنن ، یه عالمه جوان کار بلد و  با ذوق و نیازمند داریم اونوقت استخدامیا فاجعن وقعا . بچه های قبل تر یه سد داشتن به اسم کنکور اما ما الان یه سد داریم به اسم استخدام .

خلاصه رفیق پیر مرد که از خودش پیر تر بود عمرشو داد به شما ، آخ جون یک صندلی خالی شد ، بالاخره باید حداقل یه نفر استخدام بشه اما عجیب بود واقعا با حفظ سمت اون صندلی هم مال پیرمرد شد ، همینجور رفقا میمردن و صندلیا به پیرمرد میرسید ، آخه یه نفر و چند سمت !!! بعضیا هم میمردن و استخدام میکردن اما کیا رو ؟؟؟ من ، شما ، افراد لایق ؟؟؟ نه عزیز دلم پسراشون ، فک و فامیلاشون و پارتی داراشون . آره این صندلی ارث پدریه برای بعضیا و دست از سرش هم بر نمیدارن .



پ.ن:از ته دل نوشت ، به نظرم خوب شد هدفم این نبود ولی شد .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار و دانستنی های علمی متنوع آثار استاد محمد حسین حقجو Where I tell... اتاق انـــقلاب Eric هرچی بخوای TR-Lyrics ترجمه متن آهنگ Lark